نگاهی کوتاه بر نبشته های ماندگار تاريخی وفرهنگی دال بر حقانيت جمهوری دهه هشتاد در افغانستان
حقيقت جو حقيقت جو

نگاه عمومی:

بعد از فروپاشی رژيم دموکراتيک در افغانستان و روی کار آمدن انارشی های گوناگون جهادی، طالبی وآميخته ای از تفنگ سالار وتکنوکراتها وغرب گرايان تاکنون، شماری از نويسنده گان ونخبه گان ما سعی نموده اند تا بزعم خويش و نظر به امکان های دست داشته گوشه ای از حقايق مربوط به دهه هشتاد ميلادی را روشن ساخته و با روشنگری خاطره های تابناک آن دوره را به آگاهی جامعه برسانند، صرف نظر از برخی چرند نامه های شماری از رهبر گونه ها که دامن خود را بالا وبه رسوايی های شان افزوده اند، اما اگر از حق نگذريم چندين نوشته، رساله وکتاب های هم مانند اردو وسياست از محترم   نبی عظميی وهم يادداشتهای سياسی ورويداد های تاريخی از محترم  سلطان علی کشتمند ودر رخ ديگر آن  دشنه های سرخ از محترم فقير محمد ودان وممکن دههای ديگر وجود دارد که در برگيرندهء خاطرات وتحليهای نويسنده های آن در اين دوران ميباشد، اينها هريک گوشه ای از واقعيت ها  را در پر ماجراترين برهه تاريخ سياسی افغانستان به تصوير کشيده اند، چشم انداز های تاريخی اين نويسنده ها افقهای وسيع ومناظره های بديع را در برابر خواننده  ها می گشايد که توجه به هر گوشه آن موجب انتباه ومملو از آگاهی هاست.

هرگاه بخواهيم نگارش يادداشتها ونوشته های فرهنگی وتحليلی در دفاع از حقانيت دهه هشتاد را مورد کنگاش قرار دهيم به بسا نوشته ها، مصاحبه ها، نگارش ها بزنان نظم، نثر وشعر برميخوريم که هريک آنان يکی از جنبه ها و حقايق را بيان وروشن ساخته اند، از آن ميان ميتوان به نوشته های ع.باغبان اشاره کرد که بهتان ها عليه رژيم جمهوری افغانستان را با فاکتها وحقايق برملا ساخته و آشکارا بيان داشته که چگونه قانون وقانونيت در آن نظام در سطح کمال مطلوب رعايت ميشد ويا دفاعيه های انترنيتی  غفار عريف در برابر دروغ پردازان را ميتوان مثال خوب آورد، هيچ جای شک نيست که نوشته های ديگر مانند: " افغانستان در آتش نفت" از آقای خواجه بشير احمد انصاری، "چپاولگران از بازی خارج ميشوند" نوشته يوری کوزنتس وترجمه پرويز آرزو، "نيم نگاهی بر ائتلاف های تنطيمی در افغانستان" نوشته آقای نورمحمد سنگر، " راز خوابيده اسرار مرگ داکتر نجيب الله" نوشته آقای رزاق مأمون  بشمول نوشته وسريال های دگروال يوسف پاکستانی  وهم  نوشته ها وگزارشهای  احمد رشيد ژورنالست پاکستانی، گزارشهای مصطفی دانش ژورنالست آلمانی – ايرانی تبار  ودهها وصدهای ديگر همه وهمه نه تنها گوشه های از حقايق و دشواری ها را بيان ميدارند، بلکه مملو از اعترافات مبنی بر مداخله وتجاوز عليه جمهوری افغانستان ميباشد که ديگر هيچ يک در پرده  ابهام  و راز باقی نمانده وجهانيان بخوبی وآشکارا ميدانند که حقايق چگونه بوده وهست.

آری خواننده گرانقدر!

همه نوشته ها ويادداشتهای  ياد شده به اضافه دههای ديگر که تذکر همه از حوصله اين مختصر خارج است، حقايق ناگفته را مبنی برحقانيت  نظام دموکراتيک  دهه هشتاد برملا ساخته اند.

يکی از سريال ها ونوشته ها متين ومستند مصاحبه های آقای  فضل الرحيم رحيم ژورناليست آزاد با شماری از فرهنگيان، هنرمندان، شاعران، نويسنده گان وخبره گان ماست که ايشان در هريک از مصاحبه ها وريسرج های شان از يکطرف خواننده را بايکی از نخبه گان هنر وفرهنگ آشنا می سازند، از جانبی هم  و در ماهيت امر زاويه های تاريک ونا آشنای نظام دموکراتيک دهه هشتاد را در مقايسه با وضعيت کنونی بيان و روشن می سازد.

همين مصاحبه ها بويژه گفت وشنود اخير آقای  فضل الرحيم رحيم با آقای بشير دژم هنرمند با سابقه عرصهء موسیقی افغانستان باعث شد تا اين يادداشت را خدمت همه خبره گان امور در دهه هشتاد پيشکش وتوجه چنين عزيزان را به نکات آتی جلب نمايم.

نخست اينکه بياييد باهم بازنگری نموده و بينا بنگريم که در اين گفت وشنود چه گفته شده که با اهميت ومبرم است:

تذکر از ايجاد اتحاديهء هنرمندان جمهوری افغانستان منحيث مرکز تجمع هنرمندان عرصه های گوناگون هنر، تذکر از موجوديت کورسهای متعدد تربيه وآموزش هنرمندان موسيقی افغانستان، موجوديت مکتب موسيقی، ايجاد مرکزيت واحد موسيقی در چوکات کميته دولتی کلتور وقت، مرکز آموزش موسيقی کلاسيک هندی ودرنتيجه انسجام وتوليد موسيقی ، آماده سازی وراه اندازی صد ها کنسرت راديويی وتلويزيونی هنرمندان موسيقی، راه اندازی فيستيوال ها، کانکور های آهنگ سازی وآواز خوانی با جوايز قابل ملاحظه ومعرفی هنرمندان مستحق وخدمت نشان داده برای تثبيت هنرمندان شايسته فرهنگ جمهوری افغانستان همه وهمه بيانگر آنست که رژيم جمهوری به رشد وغنای هنرموسيقی تا چه حد توجه عميق را مبذول ميداشت و هيچ يک چنين زمينه ها در وضع کنونی برغم امکان ها به مراتب بزرگتر از ديروز  به چشم نمی خورد، اگر اندک چيزی وجود دارد به همت والای خود هنرمندان وهنردوستان است نه کارسازی وتدارک نظام کنونی .

بر بخشی از پاسخهای بشير دژم ميخوانيم:

"در اولین روزهای هفت ثور سال 1357 خورشیدی من از اولین شاهدانی بودم که  رژیم جدید زمینه را برای دکتور ناشناس ومسحور جمال وگلزمان و.. . مساعد ساخت تا از طریق هنر موسیقی وثبت ونشر آهنگهای تهیجی وپخش اشعار انقلابی وترویجی از امواج رادیوی افغانستان ، زمینه را برای تسلط بیشتر بر اوضاع سیاسی و تحکیم آن ونمایاندن وپیشکش کردن آن از این هنر که نوعی از تسلط براوضاع وارامش را به ارمغان می آورد توجه کردند، پخش چندین بار ومسلسل نغمه های اتن ملی !! که در آن روز ها ولحظات خیلی ....مفید واقع می‌شد نیز مبین مثالهای قبلی‌ام می‌باشد که از آن استفاده بسیار به‌موقع انجام دادند ...دولت مردان جدید قبل از همه متوجه اثر بخشی هنر موسیقی در بین جامعه ما بودند ، چنانچه  اين حزب دموکراتیک خلق افغانستان، بود که در زمان تظاهرات شان در خیابانهای شهر از استیژ سیاری که در مارش ها استفاده می‌کردند موسیقی‌های تهیجی واشعار انقلابی  را پخش می‌کردند  و آن‌ها قبل از همه متوجه این باریکی بودند به همین ترتیب بعد از گذشت زمان کوتاهی با استفاده از سیستم مروج در کشورهای سوسیالستی ودیگر کشورهای که سیستم جمهوری دموکراتیک را پیشه کرده بودند تقریباً همه فعالیت‌های شخصی را در چوکات دولت تنظیم کرده  برای هنر موسیقی که در گذشته ها در سطح یک مدیریت  وآمریت ها رهبری واداره می‌شد ، تشکیلات وسیعی وبزرگی را که هرگز در گذشته چنان نبود به وجود آوردند، ایجاد اتحادیه هنرمندان جمهوری دموکراتیک افغانستان ، وانسامبل های که تحت حمایت مادی ومعنوی دولت قرار داشتند ازقبیل انسامبل اردو مربوط وزارت دفاع و انسامبل سارندوی که بمعنی گروه هنری وزارت داخله کشور بود وحتادر چوکات وزارت امنیت دولتی که از جمله ارگانهای امنیتی کشور بود وتوسعه گرو ه های هنری در مکاتب،پوهنتون،موسسات دولتی اعم از کارگری وتولیدی کشور وتوسعه وامکاندهی ایجاد گروه‌های هنری در کلیه قطعات نظامی مرکز وولایات وحتا در کوپراتیف ها هم اگر امکان ایجاد یک گروه هنری می‌بود از آن صرفه نمی‌کردند عده کثیری از وزارت خانه‌های دولت از خود گروه هنری داشتند تا در ایام تدویر محافل وتجلیل از روز های ملی وبین الملی خود گروه هنری موسیقی همان وزارت در ختم هر محفلی امکاناتی دردسترس داشته باشند که کنسرتها را به راه به اندازند،درمکاتب پسرانه ودخترانه نیز به منظور جلب استعداد های جوانان گروه‌های موسیقی ونوازنده گان وآواز خوانان را تشویق،تمویل وتحت حمایت قرار دادند که این‌ها همه وهمه به هیچ صورت خا لی ازین کیفییت نبود که مردم را برای شنید ن وحمایت وسهم گیری درین عرصه تشویق نکرده باشد"    

 ويا "تشکیل ریاست افغان موزیک در قدم اولی یکی دگر ازین توجهات دولت وقت به شمار میرفت زیرا درآنوقت خودم دریکی ازشعبات آن ایفای وظیفه میکردم و دقیق میدانم که چنین شکوهی تا آنزمان هرگز ادارات قبلی موسیقی نداشتند، در آن مؤسسه اتاقهای مشق وتمرین ، ارکسترا ها ،استدیوی ثبت در داخل محوطه و استدیوی تولید کست ها هم در یک محل جمع واز تولید تا کنسرتها همه وهمه ؛ را در بر داشتند" به ادامه پاسخها ميخوانيم: "بادرنظرداشت این خاطرات فراوانی که گفتم ، دوره جمهوری دیموکراتیک وبعداً جمهوری افغانستان، را می‌توانیم یکی از بهترین دوره های رشد موسیقی به شمارآریم چنانچه آثار تولیدی ان عصر تا همین اکنون در سطح بلند تری قرارداشته وبیشتر مورد استفاده وسایل اطلاعات جمعی کشور هستند"

نگاهی گذرا ميرساند که يک کارشناس عرصه موسيقی وهنر ميتواند بسيار به شايسته گی از حقانيت رخی از نظام دموکراتيک آنهم رخ بسيار برازنده آن که موسيقی ميباشد طور مستدلل دفاع وحقايق را روش سازد.

در اين گفت وشنود در پاسخی به وضعيت کنونی موسيقی هم مطالب جالبی را ميخوانيم:

"  وقتی ندانیم که برای ایجاد یک ارکستر بزرگ رادیو تلویزیونی حد اقل  شانزده سال وقت ضرورت داریم هرگز در فکر تقویه واکمال مکتب موسیقی وبعداً تحکیم ویا ادامه وایجاد هنرهای زیبا ودر جنب آن شعبه موسیقی، در چوکات دانشگاه کشور نمی افتیم  این بدان معناست که مااگر بخواهیم یک ارکستری داشته باشیم مثل بیست سال قبل، شاگردانی که امروز در مکتب موسیقی شامل شوند حد اقل شانزده سال بعد می‌توانند درین ارکستر بنوازند واز روی نوت موسیقی سرود ملی کشور را اجرا کنند ؛ پس درینصورت سنگ پایه‌های اساسی وجدی ودور نمایی تا هنوز  حتا در فکر وزیر اطلاعات وکلتور قبلی ما نمی گشت وچه بسا که هیچ کادری را من نمی‌شناسم ویا اطلاع ندارم که چنین سؤالی رادر برابر دولت فعلی ما قرار داده باشد ودر انجام آن خود ها را مکلف بدانند ، در حالیکه در زمان کار ما چنین نبود ما همه میدانستیم که با اعزام جوانان در خارج از کشور ویا تقویه وانکشاف مکتب موسیقی می‌توانیم به این ما مول نایل اییم، چنانچه اعزام خالد آرمان بعد از ختم دوره مکتب موسیقی‌اش ده سال بعد او قهرمان وبرنده جوایز وامتیازاتی شد این فکر قبلاً شده بود  ، متاسفانه من اکنون چنین چیزی را در پیشروی ویا در پلان کاری دولت فعلی نمی‌بینم که به آن دلبستگی برای آینده مطمین ودرخشان وتضمین موسیقی کشور ما در آینده مکفی باشد، شما می‌دانید که نواختن وساختن وسرودن همین سرود ملی کشور ما در کشور آلمان با هزینه هنگفتی که دولت مجبور بود انرا بپردازد تهیه و ازاينجا به کابل فرستاده شد، دلیلش هم واضحاً ، نبود یک چنین ارکستیریست که ما در گذشته داشتیم واکنون اثری از آن به چشم نمی خورد.ازینکه بگزریم من رفتم در محل کار موزیک باندوی عسکری ارگ ریاست جمهوری  وشنیدم که همین سرود ملی فعلی افغانستان را درست نواخته نمی‌توانند ودر جریان اجرای آن ده‌ها بار غلطی صورت میگیرد، چون کمبود کادر فنی است حتا کسی نیست که برایشان بگوید که به لحاظ خدا سرود ملی را درست ودقیق مطابق تکت های داده شده‌ای نوت آن که عین میلودی را داشته باشد درست ودقیق بنوازید! ا ین نوازنده گان بیچاره تقصیری ندارند زیرا باید در سال اول جمهوری اسلامی تعدادی ازین افسران اردوی ما را برای یک آموزش ولو کوتاه مدت به کشور های خارجی اعزام میکردیدند تا این مشکل رفع می‌بود حال شما خود قضاوت کنید آیا امکان پیشرفت هنر موسیقی ما بدون یک استرتیژی وپلان منظم امکان دارد؟ من می‌گویم هرگز نه؛"

در پايان گفت وشنود آقای بشير دژم برعلاوه پرداختن به ساير مصروفيتهای خويش در مهاجرت ونوشتن کتاب شناسنامه  تصويری هنرمندان موسيقی افغانستان با ارايه پيشنهاد ها ونکات نظر مشخص خواسته است تا سهم خويشرا در غنامندی هنر موسيقی افغانستان را بيان دارد.

هدف از پرداختن به اين گفت وشنود چيست؟

طوری  که ما در اين اواخر شاهد تخريبات هستريک عليه همه دستاوردها وسجايای نظام دموکراتيک دهه هشتاد بوسيله اعمال ارتجاع سياه  و حلقات وابسته به دستگاههای دروغ پراگنی غرب ميباشيم وميبينيم که آنان در لحظه حساس کنونی که نيروهای پراگنده ديروز خواهان وحدت وهمبسته گی ميباشند با سنگ اندازی های اين پروسه را تخريش وتخريب مينمايند، در چنين موقعيت پرداختن به روشن ساختن حقايق دهه های گذشته نه تنها عاری از مفيديت وکارايی نمی باشد، بل نياز جدی مرحله کنونی محسوب ميشود.

در چنين اوضاع واحوال هرگاه هريک از کارشناسان عرصه های گوناگون مانند، يک انجنير ساختمانی، يک کارشناس عرصه علم وفرهنگ، يک متخصص رشته زراعت وصنعت ، يک کارمند خدمات اجتماعی، يک کارشناس آموزش وپرورش و سواد آموزی، يک  حقوق دان و قانون گذار و باالاخر يک ديپلومات وسياستمدار با انتباه از چنين گفت وشنود ها ونوشته ها بخواهند ودست بکار شوند، بهتر از هرکسی ميتوانند حقانيت آن دوران را بوضاحت روشن سازند وبا برجسته ساختن نقش خويش ( مشت نمونه خروار) به مردم خاصتاً نسل جوان که کمتر از آن دوره آگاهی دارند کاری را هم به دفاع از خويشتنی که تحت پرسش تاريخی قرار دارد وهم به دفاع از حقانيت آن دور که دارای سجايا وکاستی های بود انجام دهد.

شماری از کادر ها ومسوؤلان آن دوره با فراموشی رسالت خويش وچنگ زدن به  تمايلات سمتی ، منطقه يی وزبانی آنقدر به لجن فرو رفته اند که نه تنها مايه شرمساری خودشان را فرآهم ساخته اند، بل درد سر هايی را به ساير همکيشان خويش فرآهم ساخته اند، چه بهتر که مسايل وموضوعاتی را عنوان کنيم که در آن نه منافع قشری وگروهی ما بل منافع ملی وهمه گانی ما مطمع نظر وعمل باشد.

 قلم وفکر و بيان ياران وعزيزان در روشن ساختن حقايق رساتر باد!


March 14th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات